کد مطلب:234129 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:142

کلام آن حضرت در حادث بودن جهان و اثبات پدید آورنده آن
مردی از زنادقه خدمت امام رسیده ونزد ایشان عده ای حضور داشتند، امام فرمود: به من بگو اگر قول حق گفته شما باشد - با این كه چنان نیست - مگر نه این است كه ما وشما همانند وبرابریم، آنچه نماز گزاردیم و روزه گرفتیم وزكات دادیم وایمان آوردیم به ما زیانی نمی رساند، آن مرد خاموش ماند. سپس امام فرمود: واگر قول حق گفته ما باشد - كه این درست است - مگر نه این است كه شما هلاك شده وما نجات یافتیم، گفت: خدایت رحمت كند، به من بفهمان كه خدا چگونه ودر كجاست، فرمود: وای بر تو این راه كه رفته ای نادرست است، او مكان را مكان قرار داد بدون این كه برای او مكانی باشد، وچگونگی را چگونگی قرار داد بدون این كه برای خود او كیفیت وچگونگی وجود داشته باشد، پس خدا به چگونگی ومكان گرفتن شناخته نشود، وبه هیچ حسی درك نشود وبا چیزی سنجیده نگردد.

آن مرد گفت: در صورتیكه او به هیچ حسی ادراك نشود، پس چیزی نیست، امام فرمود: وای بر تو، هنگامیكه حواست از ادراك او عاجز گشت منكر ربوبیتش شدی، ولی ما چون حواسمان از ادراكش عاجز گشت یقین كردیم او پروردگار ماست كه بر خلاف همه چیزهاست. آن مرد گفت: پس بگو خدا از چه زمانی بوده است، امام فرمود: تو به من بگو چه زمانی بوده كه او نبوده است، تا بگویم از چه زمانی وجود داشته است. آن مرد گفت: دلیل بر وجود او چیست؟ امام فرمود: هنگامیكه بدن خود را نگریستم كه نمی توانم در طول وعرض آن كاستی وافزایش پدید آورم، وزیان وبدی را از خود دور سازم، وسود و خوبی ها را به او برسانم، یقین كردم این ساختمان را سازنده ای است وبه وجودش اعتراف كردم، علاوه بر این كه می بینیم گردش فلك بقدرت او است، وپیدایش ابر وگردش بادها، وجریان خورشید وماه وستارگان، ونشانه های شگفت وآشكار دیگر را كه دیدم، دانستم كه این دستگاه را سازنده ومخترعی است. آن مرد گفت: پس چرا دیدگان او را نمی بیند؟ فرمود: بخاطر تفاوتی كه بین او وسائر مخلوقات، از انسان گرفته تا دیگر موجودات، كه با چسم ظاهری دیده می شوند، وجود دارد، مضافا آن كه او برتر از آنست كه با چشمی دیده شود، یا وهمی او را احاطه نماید، یا عقلی او را بیابد. آن مرد گفت: حدود او را برای من تبیین كن، فرمود: او حدی ندارد، گفت: چرا اینگونه است؟ فرمود: زیرا هر چیز محدود متناهی است، وهر گاه محدودیت احتمال داده شود، احتمال زیادتی در او می رود، وهر گاه احتمال زیادتی وجود داشته باشد، احتمال كاستی نیز وجود دارد، پس او نا محدود، وغیر قابل افزایش، وبدون كاستی، وغیر قابل تجزیه بوده، ومورد تو هم قرار نمی گیرد.